پرخوری
پرخوری
انسان دارای مراتب مختلف وجودی می باشد. ازبعد مادی گرفته تامعنوی . وهرکدام ازاین ابعاد باید به طور عادلانه مورد توجه قرارگیرند تا تعادل انسانی برقرارشود . ازجمله مواردی که باید به طورعالانه به ابعاد مختلف وجود ی برسد ،تغذیه است .
هرانسان دارای رزقی ازطرف خداوند متعال می باشد . منتها این رزق به صورت عام برای انسان تعیین می شود که صورت بخشیدن به این رزق وچگونگی استفاده ازان به عهده ی انسان است . یعنی چگونگی تخصیص این رزق به ابعاد مختلف وجودی انسان تحت اختیار خود انسان است که اوبا اعمال خویش سهم هربعد را تعیین می کند. حال می خواهیم به این مطلب اشاره کنیم که چرا اصولاپرخوری مذموم است وچرا افرادپرخور ازفیوضات معنوی محرومند ؟ شاید بتوان باتوجه به نکته ی بالا اینچنین گفت که اگر انسان بیش از سهم معلوم خویش غذامصرف کند، یعنی بیش ازان مقدارکه سیرشود ،انوقت این غذاهای اضافه دراصل سهم روح اوست که او به صورت غذا مصرف می کند . لذا روح اوازرزق خویش محروم می ماند وپس ازمدتی افسرده می شود . همچنین برعکس این نکته نیز صادق است وان اینکه اگر ازمیزان معمول کمتر غذابخوریم انگاه سهم بیشتری به روحمان خواهد رسید . لذا انسان کم خوراک(البته به صورت اختیاری ) دارای قابلیت های روحی بالایی می شود . حال درعلم طب امروزه یکی اثار پرخوری که ذکرمی شود، بحث افسردگی وزود فرسوده شدن جسم است زیرا تمام انرژی بدن صرف هضم وجذب یا انبارغذاشده ودرنتیجه سایر سیستم های بدن اسیب می بینند که درنتیجه منجر به بیماری می شود ولی به نظر اینجانب انچه دراین میان مهم است همان مطلب بالااست ،یعنی اینکه این افسردگی ها وبیماری ها ناشی ازضعف روح وضعف روح ناشی ازعدم تغذیه ی کافی روح واین عدم تغذیه ناشی از صرف کردن اکثر رزق برای بعد مادی انسان است
انسان به عنوان خلیفه الهی دارای قابلیت های خداگونه می باشد . همانطور که درما پست ترین غرائزوجود دارد، عالی ترین گرایش ها نیز وجود دارد . ازجمله این قابلیت ها تجرد نفس است؛ بدین معنا که نفس ناطقه ی انسان بالذاته ازماده غنی می باشد. البته این غنا ازبدو تولد نیست ودرسیر روند کمالی انسانی حاصل می شود . غرض ازطرح این بحث ان است که بگویم نفس قابلیت غنای ازماده را دارد، که ازان جمله غذامی باشد . امروز، مطلبی را درروزنامه ای خواندم مبنی براینکه یک مرتاض هفتاد وهشت ساله درهندوستان کشف شده که هفاد سال است هیچگونه غذایی نخورده است؛ وبااین حال همانطورکه ازعکسش پیدابود فردی سرزنده وشاد بود . این مطلب با همه ی شگفتی که دارد یک واقعیت است که انسان، به ماهوانسان، دارای قابلیت تجرد ازماده است . این امر ربطی به دین ودین داری ندارد . حال، با این نکته که مثالش دربین عرفای دین مانیزهست، فهمیده می شود که روزه گرفتن وسایر دستورات شرع، مبنی برکم خوردن به خاطر این است که مقدمات سیر مارا به کمال فراهم کند .به عبارت دیگر خود این دستورات بالذاته کمال الهی مانیست؛ بلکه مقدمه ی حرکت مامی باشد.یعنی با روزه گرفتن یا با مراعات درخوردن، خود را به نحوی ازارتباط شدید با مادیات بازمی داریم؛ سپس مستعد دریافت مجردات می شویم؛ پس ازدرک پاره ای ازحقایق، دارای ملکه ی تقوامی شویم- که خود این تقوا نیزهدف نیست بلکه درحکم حصاری برای مصون ماندن ازگناه وسایر مکروهات دنیوی می باشد. حال با این استعدادوبا این حصارالهی، تازه در ابتدای مسیر حرکت ازسوی خلق به سوی حق قرارمی گیریم. . بااین وصف ما درانجام این نوع اعمال وعبادات کمتر دچار عجب خواهیم شد زیرا ازانجاکه خود این اعمال را کمال الهی نمی بینیم ان را خالصانه تر وبه قصد عروج الی الله به جامی اوریم نه به قصد جزاءمن الله.