خرد ناب

ساحتی برای شکوفایی اندیشه

ساحتی برای شکوفایی اندیشه

خرد ناب

این یک وبلاگ شخصی است که تلاش می شود آموزه های مدیریتی با رویکرد اسلامی در آن قرار گیرد. امید می رود بتوانید از محتوای آن استفاده نمایید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

نسبت مدیریت با رهبری

جمعه, ۱۵ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۴۵ ب.ظ

هنگامی که ازمفهوم مدیریت ورهبری صحبت به میان می اید معنای یکسانی درنظرعوام ایجاد می شودوغالباگفته می شود که رهبر همان مدیر است یامدیرهمان رهبراست .یااینکه گفته می شود رهبرکسی است که مدیریت می کند ومدیر کسی است که رهبری می کندو... درصورتی که اگر بخواهیم بایک دید دقیق وتخصصی به این دوعبارت توجه کنیم می بینیم که تفاوت قابل ملاحظه ای میان این دوعبارت وجود دارد .برای فهمیدن اینکه هرکدام ازاین مفاهیم چه معنایی دارند وبایکدیگر چه نسبتی دارند ابتداباید هرکدام راجداگانه تعریف ومورد بررسی قرارداد وسپس نظرات مختلف راپیرامون نسبت ان ها ارزیابی کرد.خواهیم دانست که دردین اسلام باوجود اینکه مدیریت جایگاه مهمی رادارات اما تاکید ان برمفهوم ولایت ورهبری است.

فصل اول:مفهوم مدیریت ورهبری

تعریف مدیریت[1]:

مدیریت عبارتست از دانش وهنر استفاده بهینه از منابع سازمانی در جهت تحقق اهداف از پیش تعیین شده.

براساس این تعریف مدیریت هم علم است و هم هنر! و این بدان معناست که بخشی از آن آموختنی وبخش دیگرش ذاتی است. فرایند مدیریت را: برنامه ریزی، سازماندهی، تامین منابع، هدایت ورهبری  وکنترل برشمرده اند

رهبری

اصطلاح رهبری [2]

اصطلاح رهبری ابتدا بوسیله هنری فایول تحت عنوان ”جهت دهی یا دستور دهی“ بعنوان یکی از وظایف ‌پنجگانه‌ مدیریت ‌مطرح شد سپس واژه هدایت‌ بعنوان معادل‌ فارسی این عبارت(Direction) وارد متون مدیریتی شد و بالاخره با تطور معنایی، عبارت فوق، ارتباطات، انگیزش و رهبری معنی شد (سیدجوادین 1374، رضاییان 1382) و امروز از واژه رهبری بجای هدایت و جهت دهی استفاده می‌کنند

تعاریف رهبری

  • رهبری عبارت است از ”توانایی ترغیب دیگران به کوشش مشتاقانه جهت کسب اهداف معین“ یا فعالیت‌هایی که مردم را برای تلاش مشتاقانه در جهت کسب اهداف گروهی تحت تاثیر قرار می‌دهد. در تعریفی وسیعتر رهبری یعنی ”نفوذ در دیگران جهت نیل به هدف.[3]
  • رهبری فراینداثرگذاری دراشخاص بطوری که افراد بامیل وخواسته خود درجهت نیل به اهداف گام بردارند.رهبری عبارت است از  هنر یاعلم نفوذ در عقاید،رفتارواعمال دیگران
  • به طور کلی رهبری عبارت از توانایی ایجاحالتی درکارکنان یک سازمان که در وضعیت معینی در جهت تحقق اهداف معینی کوشش می کند می باشد. ازاین تعریف استنباط می شود که فراگرد رهبری تابعی ازمتغیرهای رهبر، پیرو و سایرمتغیرهای وضعیتی است. درواقع این تعریف به رهبر و پیرواشاره میکند.

         هرزمان که فرد قادرباشد تا در عقاید،رفتارواعمال دیگران نفوذ کند آن فرد رهبر است وشخصی که خواسته ها وفرامین رااجرا میکند، پیرو است.

  • رهبر کسی است که واجد بهترین شناخت نسبت به هنجارهایی باشد که در گروه بیشترین ارزش را دارد.
  • هم نوایی او بالاترین رتبه را پخش می کند و این موجب جذب مردم می شود و بطور منحنی حق کنترل گروه را برای او پدید می آورد.
  • رهبر عبارت است ازهـنر نفوذ در اشخـاص بطوری که با میـل و خواسته خود در جـهت حصول به هدفهایی تعیین شده گام بردارند.
  • رهبری عبارت است از توانایی ایجاد حالتی در کارکنان که با اعتماد به نفس و علاقمندی انجام وظیفه نمایند.
  • رهبری یعنی تاثیر گذاری بر افراد در انجام وظایفشان با میل و علاقه.
  • رهبری رابطه ای است بین مردم که در آن نفوذ و قدرت بطور نابرابر بر پایه مشروعیت توزیع شده است[4].

خصوصیات وشایستگی های رهبری[5]

            رهبری به تحریک پذیری، طرز برخورد بین کارمندان و پروسهَ‌ ارتباطات و تفهیم، مرتبط میباشد. رهبری در جهت کاهش نارضایتی های کارمندان خیلی مهم است. رهبری خوب شامل پروسهَ موثر نماینده گی و وکالت (Advocacy)میباشد.

مدیریت خوب رهبری انکشاف کارگروپی و ادغام اهداف فردی و جمعی را، یاری میرساند. این تحرکات را با تاکید روی اهمیت فعالیت های که افراد انجام میدهند، کمک مینماید. رهبران سازندهَ دیدگاه و استراتیژی آینده میباشند. در یک جهان متحول، همیشه انتخاب و ایجاد رهبری اولویت بزرگ برای هر اداره میباشد.

رهبری چهار اصل شایستهَ ذیل را دارا است:مدیریت دقت و مواظبت – دیدگاهَ رهبر توجهَ همگی رادستورمیدهدمدیریت مفاهیم – رهبر شخص تفهیم کنندۀ ماهر است و مسایل مغلق را به اشکال ساده و زبان ساده در میاورد

مدیریت اعتماد – رهبر میتواند قابل اعتماد باشد و سازگاری روی پیشنهادات داشته باشد

رابطه ی رهبری باقدرت[6]

* رهبری به زبان ساده یعنی قدرت نفوذ در افراد برای تغییر و هدایت رفتار آنها، در این تعریف، رهبر دارای قدرت است.
* قدرت، نیروی نهفته یا پتانسیلی است که در یک پدیده و یا فرد وجود دارد و می تواند در صورت لزوم ازآن استفاده کند و یا به عبارت دیگر آن را به کار و انرژی تبدیل نماید. در رابطه با انسانها، قدرت،نیروی نهفته ای است که فرد می تواند، هرگاه که بخواهد، از آن استفاده کند.
مدیر باید علاوه بر داشتن حکم رسمی مدیریت و استفاده از مزایا و قدرت و امکانات آن، دارای ویژگی های رهبری نیز باشد تا حضور وجود او در محیط کارش و در بین همکارانش مورد قبول و پذیرشقرارگیرد.

فصل دوم :

نسبت مدیریت ورهبری[7]

رهبری، را صاحب نظران مربوطه نفوذ در دیگران تعریف کرده اند. لذا رهبر به کسی گفته می شود که بتواند افراد مربوط به سازمان خود را به رفتاری وادارد -یا ترغیب کند- که می خواهد و مورد انتظار اوست. اینکه این توانایی ناشی از کدام منبع قدرت است موضوع گسترده وجالبی است که اینجا جای طرح آن نیست، اما هدایت و به پیش بردن منابع انسانی یک سازمان را معمولا رهبری می نامند.

این تعریف یک تعریف کلاسیک است. در سال ها و دهه‌های اخیر رهبری بسی فراتر از این جایگاه دیده شده است و به فردی تعبیر می شود که کل منابع سازمان را –ونه فقط منابع انسانی را- در جهت تحقق اهداف هدایت کند. با این تعریف رهبر کسی است که حتی هدف‌های کلان واستراتژیک سازمان را تعیین می کند وبا استفاده از فرصت‌ها جایگاه سازمان را تغییر می دهد!

از منظر اول مدیریت فراگیرتر از رهبری است و رهبری فقط یکی از ابعاد کار مدیران است. اما از نگاه دوم رهبری نوعی مدیریت استراتژیک تلقی می شود ورهبرعلاوه برهدایت منابع انسانی کلیه وظایف مدیریتی را –البته درسطح کلان و استراتژیک- برعهده دارد. این برداشت درواقع رهبری را مدیریت تغییر و یا به عبارت دیگر مدیریت فرهنگ می شمارد. هدایتگری که کلیت سازمان را از یک نقطه به نقطه دیگر و از یک موقعیت به موقیعت دیگر منتقل می‌کند و یا آن را تغییر می‌دهد.

در کالبدشکافی تعاریف مدیریت ورهبری دو واژه مهم وجود دارند که شاید توجه به آن ها بتواند تفاوت‌های مدیریت ورهبری را شفاف تر معرفی کرد: ” کارآیی” و “اثربخشی“. کارآیی، انجام دادن کار به بهترین نحو با کمترین هزینه ودرکمترین زمان با کیفیت مورد توافق است. به عبارت دیگر کار را خوب انجام دادن. اثربخشی ، انجام دادن کاری که ضمن تحقق اهداف مورد نظر به رضایتمندی ذینفع ها منجر شده و منابع موردنیاز را جذب و به نحوی مورد استفاده قرار دهد که امکان استمرار موفقیت فراهم شود. به عبارت دیگر کار خوب را انجام دادن

تفاوت میان مدیریت ورهبری

تفاوت آن با مدیریت در این است که مدیریت نفوذ در دیگران جهت کسب اهداف سازمانی است. اما در رهبری اهداف می‌تواند گوناگون باشد ولی در مدیریت اهداف سازمانی اولویت دارد . برای مثال اگر فردی در رده عملیاتی بر تصمیم مدیرعالی سازمان اثر بگذارد در آن صورت آن فرد در این مورد رهبر است و مدیرعالی،پیرو.

رهبر ممکن است عضو سازمان نباشد و در رهبری سلسه مراتب مطرح نیست و مضاف بر اینکه هدف رهبر ممکن است با هدف سازمان همگام، یا برخلاف آن باشد. (هرسی و بلنجارد، مورهدگریفین، استیفن رابینز، کبیری 1371،الوانی1373،رضاییان1382)

علاوه بر آن در مدیریت ، افراد تحت ظوابط و دستورالعمل های اداری و سازمانی ملزم به اطاعت از مدیر هستند

ولی اطاعت از رهبر ارادی و بر مبنای میل شخصی ( مشتاقانه ) است و اجباری در کار نیست .[8] درنتیجه تفاوت های بنیادی رهبری ومدیریت رامی توان اینگونه برشمرد[9]

 مدیر اداره میکند -‌ رهبر نوآوری میکند

مدیر یک کاپی است - رهبر اصلی است       

مدیر حفظ و ادامه میدهد - رهبر انکشاف میدهد

مدیر بالای سیستم ها و ساختار ها تمرکز مینماید - رهبر بالای مردم تمرکز میکند           

 مدیر یک دیدگاهَ محدود دارد – رهبر یک دیدگاهَ وسیع دارد

مدیر میپرسد چطور و چه وقت – رهبر میپرسد چه و چرا

مدیر متوجه نکات عمده است – ولی رهبر آنرا به چالش میگیرد

 

به طورمثال تفاوت درنفوزوتوفیق مدیران ورهبران رامی توان چنین بیان کرد[10]

نفوذوتوفیق یک مدیر وابسته به نکات ذیل است:

  • مقامات رسمی
  • اتکا بر ارتباطات معین در سلسلهَ مراتب اداری
  • موقف اداری
  • حق امر و دستور دادن
  • کنترول، و به گمان اغلب قدرت

نفوذ و توفیق یک رهبر وابسته به نکات ذیل است:

  • فعالیت ها بین رهبر و پرسونل آن
  • یک ارتباط سازگاری،‌ اعتماد و اعتبار خاص
  • قدرت شخص به شخص
  • تعهد، تمایل، و قابلیت نوآوری و همکاری با پرسونل
  • کیفیت کاری یا فعالیت ها
  • قابلیت اعمال نفوذ در جهات مختلفه

فصل سوم:                            جایگاه واصول رهبری درنظر اندیشمندان ودرنظراسلام

     نظرافلاطون[11]:

افلاطون از جمله کسانی است که اساس مدینه فاضله خویش را بر نقش محوری فیلسوف ساخته است. ریشه اصلی دیدگاه افلاطون در حاکمیت «فیلسوف شاه» آن است که از نظر وی تنها کسانی که به عالم حقایق یا به تعبیر افلاطونی «عالم مثل» دسترسی دارند، فیلسوفان هستند و دیگران تنها سایه¬ها را می¬بینند. در نتیجه برای نیل یک جامعه به فضیلت، باید فیلسوفان رهبری جامعه را بر عهده گیرند.

نظرفارابی[12]:

 دیدگاه مشابهی را می¬توان در سنت فلسفی فارابی، فیلسوف مسلمان، یافت. در اندیشه فارابی به جای «فیلسوف شاه» این «نبی» یا «رئیس اول» است که به دلیل ارتباط با عالم قدسی و تلقی وحی قدرت ایجاد مدینه فاضله را دارد. ابن سینا نیز جامعه مطلوب را تنها مبتنی بر حول و محور پیامبر تلقی نموده و او را بزرگ سنت گذار جامعه می¬داند.
وجه اهمیت رهبر برگزیده در این اندیشه¬ها آن است که رهبران برگزیده تنها کسانی هستند که قادر به شناخت ماهیت خیر و زندگی مطلوب بوده و قادرند دیگران را به سعادت برسانند. چنین رهبری دو خصلت بارز دارد. نخست آن که وی فردی عادی نبوده و بدین جهت برگزیده است. دوم آنکه مهمترین نقش و جایگاه رهبر برگزیده، ایجاد جامعه مطلوب بر اساس پیوند با عالم قدسی و دسترسی وی به حقایق جهان هستی است. رهبر برگزیده با بهره گیری از علم خویش به این حقایق قادر است تا اساس جامعه مطلوب را بنا نهاده و انسانها را به سوی آن رهبری نماید

 

 

نظراسلام

     درمنظرشهید بهشتی[13]

اصولی که مدیران می‏توانند با اعمال آنها چنین حرکتی را در جامعه به وجود آورند، از دیدگاه شهید بهشتی از این قرارند:
«-
اعتماد به مردم و دادن امکان به آنها برای آنکه بر اساس معیارهای اسلامی در اداره‏ی امور جامعه مشارکت کنند. چرا که خود گردانی بر اساس معیارهای اسلامی، روح سیاست اداری در نظام اسلامی است.- دادن اختیارات نام به کارگزاران عادل و صدیق و خواستن مسئولیت تام از آنها به تناسب مسئولیت‏ها و در نتیجه کم کردن حلقه کنترل و کاغذ بازی و جلوگیری از لوث شدن مسئولیت‏ها.
تلاش در جهت ایجاد جریانی سالم و قوی که بتواند بستری مناسب برای ساخته شدن نیروهای نیازمند ساخته شدن باشد، به طوری که همه احساس کنند رابطه مدیران با آنها رابطه پدر با فرزندان خود است.
امیدوار بودن به آینده و امید دادن به عموم مردم و دست‏اندرکاران اداره‏ی جامعه.- اعتراف به اشتباه یا کم‏کاری و یا هر تقصیر و قصوری که ممکن است در عملکرد مدیریت پیش بیاید.

مراقبت پیگیر و مستمر مسئولان و مدیران در درجه اول نسبت به کار مدیران و مسئولان درجه دوم و سوم و رسیدگی به عملکرد آنان.

درمنظرشهیدمطهری[14]

 رهبری را مرادف امامت معرفی می کند؛ همانگونه که نبوت و راهنمایی را به یک معنا می داند. براین اساس، رهبری برخاسته از اصول دین و امری مبتنی بر اعتقادات بنیادین اسلامی است و با توجه به جایگاه ویژه ای که امر رهبری درنظریه های نوین مدیریت پیدا کرده، تا آنجا که آن را عنصری فراتر از مدیریت می دانند استاد شهید مطهری دراین زمینه می نویسد:
«رهبری و مدیریت درعرف امروز، با همه توسعه و شمولی که پیدا کرده است، اگر بخواهیم مرادف و همانندی برای آنها در مصطلحات اسلامی پیدا کنیم، باید بگوییم: ارشاد و رشد یا هدایت و رشد. قدرت رهبری همان قدرت بر هدایت و ارشاد است در اصطلاحات اسلامی.»( ایشان درتعریف رشد که هسته اصلی تعریف است، می نویسد:
«رشد در اصطلاح عرف و معمولی ما، یک کیفیت جسمی است و وصف اندام است. قامتها و اندام ها در اصطلاح و درعرف امروز فارسی، متصف به صفت رشد می شود ولی در اصطلاح فقه اسلامی یک کیفیت روحی است یعنی نوعی بلوغ است درمقابل بلوغ جسمی. می گویند کودک پس از بلوغ جسمی، باید بلوغ روحی نیز پیدا کند تا ثروت را دراختیارش بگذاریم و می گویند تنها بلوغ جسمی برای ازدواج کافی نیست، رشد یعنی بلوغ روحی نیز لازم است. مقصود از رشد و بلوغ روحی شایستگی و قدرت تشخیص، درک سود و زیان و لیاقت اداره و بهره برداری است به عبارت دیگر، رشد عبارت است از شایستگی ولیاقت برای نگه داری و استفاده و بهره برداری صحیح از وسایل و سرمایه های حیات.»( رشد بهره برداری ازسرمایه های انسانی و اداره و به کارگرفتن آنها و پرورش دادن آن ها و بهره برداری از آنها و سامان دادن و سازمان دادن به آن نیروها و آزاد کردن و حرارت بخشیدن و از سردی افسردگی وجمود خارج کردن آنها و باز کردن آنها: یعنی پاره کردن زنجیرهای معنوی و روحی آنها که (... ویضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم...). این چنین رشدی همان است که امروز به نام مدیریت و یا رهبری نامیده می شود.» مساله رهبری تبلور و تجلی امامت به معنای عام است استاد در حاشیه کتاب «از کجا آغاز کنیم»  می نگارند:
«یکی از نتایج منطق دیالکتیک این است که نیاز جامعه را به هدایت و رهبری نفی می کند. حداکثر نیاز جامعه به روشنفکر و رهبر طبق این منطق این است که توده را واقف به ناهنجاری ها و تضادها و نابرابری ها بکند و تضاد موجود در جامعه را وارد شعور توده نماید تا حرکت دیالکتیکی ایجاد شود. و چون حرکت جبری است و عبور از «تز» و «آنتی تز» و «سنتز» لایتخلف است، جامعه خود به خود راهش را طی می کند و به تکامل منتهی میگردد.»
و سپس در پاسخ میگویند:
«جامعه بیش از هر چیز نیاز به رهبری و هدایت و امامت دارد، لازمه جبری تضادها تکامل نیست، تکامل بدون هدایت و پیشوایی و رهنمایی و رهبری غیرمیسر است.» ؟استاد مدعی است که سیره رهبری علوی و نبوی، دارای مشخصه های زیر است:
الف- کاملا بر اصول دقیق رهبری منطبق است.
ب- نتایجی که گرفته اند بی سابقه است.
ج- علت موفقیت آنها عبارت است از: در اختیار داشتن کلید رمز، که از جانب خدای انسان به آنها ارزانی شده است.
د- این سیره ها متنوع اند در لشکرکشی، در سیاست و در تبلیغ، ولی در اصول رهبری مشترک اند.
ه- دانش اداره کردن انسان ایشان شرایط رهبری راچنین ذکرمی کنند

1)ایمان و اعتقاد به هدف

2)همدردی

3)جلب علاقه و محبت افراد

علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگی است برای ثبات و ادامه حیات حکومت و تا عامل محبت نباشد رهبر نمی تواند و یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند و مردم را افرادی با انضباط و قانونی تربیت نماید ولو این که عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند. مردم آنگاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند و آن علاقه هاست که مردم را به پیروی و اطاعت می کشد. قرآن کریم خطاب به پیغمبر (ص) می فرماید:
«به موجب لطف و رحمت الهی، تو برایشان نرم دل شدی که اگر تندخوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند، پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار با آنها مشورت کن.»

 

امیرالمومنین علیه السلام نیز در فرمان

خویش به مالک اشتر، درباره رفتار با مردم چنین توصیه می کند:


«احساس مهر و محبت مردم را و ملاطفت با آنها را در دلت بیدار کن. از عفو و گذشت به آنان بهره ای بده، همچنان که دوست داری خداوند از عفو و گذشتش تو را بهره مند گرداند. قلب زمامدار بایستی کانون مهر و محبت باشد نسبت به ملت. قدرت و زور کافی نیست، با قدرت و زور می توان مردم را گوسفندوار راند ولی نمی توان نیروهای نهفته آنان را بیدار کرد و به کار انداخت. نه تنها قدرت و زور کافی نیست، عدالت هم اگر خشک اجرا شود کافی نیست بلکه زمامدار همچون پدری مهربان باید قلبا مردم را دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد. باید شخصیتی جاذبه دار باشد و نسبت به آنها مهر بورزد و هم باید دارای شخصیتی جاذبه دار و ارادت آفرین باشد تا بتواند اراده و همت آنان و نیروهای عظیم انسانی آنان را در پیشبرد هدف مقدس خود به خدمت بگیرد

باید اینگونه گفت که یکی از شرایط رهبری، جاذبه و دافعه حقیقی و نیرومند است، نه فقط جلب و علاقه محبت مردم.
ظرفیت تحمل عقاید مخالف

فصل چهارم : جایگاه رهبری درحکومت جهانی حضرت ولی عصر (عج)[15]:  

طبق مبانی اسلامی، اساس جامعه فاضله اسلامی بر محوریت شخص امام بنا شده است. در تمامی منابعی که از آرمانشهر سخن گفته شده است، چنین آرمانشهری به دست فردی مبعوث ساخته خواهد شد. در رایجترین این منابع، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله منجی موعود را فردی از فرزندان خویش معرفی نموده است که روزی ظهور نموده و خداوند او را بر زمین حاکم قرار خواهد داد. بدین جهت تمامی معصومین علیهم السلام منتظر ظهور آن حضرت بوده¬اند. وجه اهمیت و کارکردهای رهبری را در جامعه مهدوی می¬توان در موارد زیر بیان نمود:

1. نقش آن حضرت به عنوان امام و انسان کامل

بدون تردید حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان حجت و امام کسی است که فقدان وی موجب خالی شدن روی زمین از حجت خدا می¬گردد. در حدیثی امام رضا علیه السلام فرمودند «اگر زمین خالی از حجت بماند، بر اهل خویش غضب می¬کند». در زیارت جامعه کبیره نیز امام هادی علیه السلام، بر نقش امام در جهان هستی اشاره فرموده است. «و خدای به خاطر شما آفرینش را آغاز کرد و از برای شما جهان را پایان می¬دهد. به احترام شما باران فرو می‌ریزد و به جهت شما، آسمان را از فرو ریختن بر زمین باز می‌دارد و به خاطر شما گرفتاریها و غم و اندوهها را رفع می‌کند و سختی و ناراحتیها را برطرف می‌سازد».

2. ریشه کن سازی کفر و شرک و هدایت مردم به توحید

امام صادق علیه السلام در این زمینه می¬فرمایند: «آنگاه که قائم (آل محمد) قیام کند در جهان کافری نخواهد ماند.» هم چنین فرمودند: «هنگام قیام قائم، هیچ زمینی نخواهد بود جز آنکه در آن بر وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شهادت داده شود» به نظر می¬رسد چنین نقشی اساسی است و کارکرد اصلی رهبری دینی در جامعه مهدوی را شکل می-دهد.

3. حاکمیت دولت حق

امام باقر علیه السلام فرمود: «اذا قام القائم ذهبت دولة الباطل» یعنی وقتی که قائم (آل محمد) قیام کند دولت باطل نابود می‏شود. و به جای آن دولت حق و دولت کریمه‏ای که سبب عزت اسلام و مسلمین باشد بر سرکار می‏آید. و در حدیثی می‏خوانیم: «دایره حکومت و قدرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شرق و غرب عالم را فرا می‏گیرد».

4. رشد و تکامل عقول

در روایات آمده است: «اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به احلامهم». در حکومت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دست خود حضرت که یدالله است بالای سر انسانها است یا دست خدا بر سر بندگان است که آنهم ممکن است به معنای حقیقی کلمه باشد که خداوند مستقیما دست قدرت خویش را بر سر بندگان می‏نهد و خردهای آنان را جمع و متمرکز می‏سازد و به کمال بلوغ انسانی می‏رسند.

5. بسط عدل و داد در میان مردم

یکی از خصایص بارز رهبری در جامعه مهدوی، بسط عدل و داد است. «ترازوی عدالت را در میان همه‏ی انسانها می‏نهد و در سرتاسر جهان هیچ انسانی به دیگری ستم نخواهد کرد» و زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد». طبق روایات شیعی چنین خصلتی تنها به حضرت مهدی عج اختصاص دارد. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: «هیچ صنفی از مردم باقی نمی¬ماند جز آنکه قبل از قیام قائم به قدرت می¬رسد و قادر به بسط عدالت نمی¬شود، تا کسی نگوید اگر به قدرت می¬رسیدیم عدالت می ورزیدیم.»

 

نتیجه گیری: دانستیم که تفاوت میان مدیریت ورهبری چیست .مشخص است که رهبری امری بسیاروسیع تر ومتعالی ترازمدیریت می باشد . دردین مبین اسلام باوجود اینکه مفهوم مدیریت مفهومی بااهمیت است اما انچه که ارزش بیشتری نسبت به ان دارد مفهوم رهبری است . چراکه درمفهوم رهبری مفاهیمی چون ولایت وارشاد مطرح می شود . انچه امروز درسازمان های ما مورد احتیاج است رهبراست . البته این بدان معنانیست که احتیاجی به مدیران مدبر نداریم بلکه باید گفت که تفاوت مدیریت دراسلام وغرب همان مفهوم رهبری است .هردومکتب برسراینکه سازمان ها احتیاج به مدیران کارامد ومدبردارد مشترکند ولی وجه اختلاف ان ها این است که دراسلام ارشاد وهدایت به سوی حق ازاجزای لاینفک مدیریت است اما درمدیریت غربی فقط بحث پیشبرد همگان به سوی منافع دنیوی می باشد



[1] علی دب  تفاوت مدیریت ورهبری، http://dalba.wordpress.com/2009/11/14/leadership-vs-management

 

مجتبی صادقی تفاوت رهبری ومدیریت، http://shahabcollege.persianblog.ir/post/7

 

3همان

[4] مانیا منوری تفاوت میان مدیریت ورهبری، http://maniamonavari.blogfa.com/post-57.aspx

http://balkhabi.blogdoon.com/Post-15.aspx  5

6 سیدمحمد میرکمالی مدیریت ورهبری ، http://www.modiryar.com/books-management/3126-1388-10-26-04-43-31.html

 

 

[7] علی دب تفاوت مدیریت ورهبری، http://dalba.wordpress.com/2009/11/14/leadership-vs-management

 

 

[8]،مجتبی صادقی تفاوت رهبری ومدیریت http://shahabcollege.persianblog.ir/post/7

[9] http://balkhabi.blogdoon.com/Post-15.aspx

10همان

[11]غلامرضا بهروزلک:نقش رهبری درحکومت جهانی حضرت مهدی، http://noorportal.net/PrintArticle.aspx?id=22075Bottom of Form

 

[12] همان

[13] http://www.rasekhoon.net/library/Content-6766-3.aspx

14سید صمصام الدین قوامی، رهبری درفرهنگ اسلامی ازدیدگاه شهیداستاد مطهری، ، http://www.rasekhoon.net/Article/Show

[15] غلامرضا بهروزلک نقش رهبری درحکومت جهانی حضرت مهدی http://noorportal.net/PrintArticle.aspx?id=22075Bottom

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۱۵
احسان رحیمی

رهبری

مدیریت

نظرات  (۱)

۱۹ دی ۹۱ ، ۱۳:۵۶ حمیدرضا محمدی
سلام یک کمی فونت های نوشته هایت را بزرگتر کن مومن
التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی