غفلت
غفلت
درادبیات احادیث وقران کریم هم ازواژه ی غفلت استفاده شده هم ازواژه ی جهل که ممکن است این دو کلمه باهم مشتبه شود . ولی باید توجه داشت که جهل به معنای عدم علم ولی غفلت به معنای عدم توجه به علمی است که داریم . لذا باتوجه به ایات وروایات غفلت خطرناک تر از جهل است:"اولئک کالانعام بل هم اضل"(اعراف 179). قال امیر المومنین(ع):"الغفلت اضرالاعداء"(غررالحکم ،ص 265 )
یکی دیگر ازمتشابهات غفلت واژه ی نسیان است که باز هم تفاوت هایی باهم دارند زیراکه نسیان وفراموشی یکی ازاثرات غفلت است . غفلت درمرتبه ی قلب ونسیان درمرتبه ی عمل است . اما داستانی بگویم که متناسب با بحث است :
روزی مردی بیابان گرد وفقیری به شهری رسید ومشاهده کرد که تمام بزرگان ان شهر بالباس های فاخر درورودی دروازه ی شهر صف بسته اند ودست به سینه به اوخوش امد می گویند . اوابتدا فکر کرد که انها اورا اشتباهی گرفته اند . ولی انها اورا درکجاوه ای گذاشته وبه قصر پادشاهی بردند . اورابرتخت نشانده وبه اوگفتند :ازامروز شما پادشاه ماهستید وهرانچه بگویید ما فرمانبرداریم . اوکه ازکثرت تعجب وخوشحالی درپوست خود نمی گنجید بازهم باورنکرد چون این مقام را درشان خود نمی دید. لذا ابتدا انها را با دستوری امتحان کرد وچون دید که اطاعت کردند پس باورکرد که به راستی پادشاه شده است .چند روزی درفکر حکمت این اتفاق بود ولی ازکثرت زرق وبرق اطراف سوال خود را ازیاد برد که چرا من اینجا هستم . پس ازمدتی طولانی روزی درحال تفکر بود که دوباره به یاد سابقه ی خویش وان اتفاق عجیب افتاد . لذا وزیرخویش راخواست وچرایی وجود ش را دراین منصب پرسید ولی وزیردرابتدا ازجواب دادن امتناع کرد ولی باتوجه به خواهش ودستور شاه قضیه را به این گونه برای وی گفت که : ما اهالی این شهر رسم داریم که اول هرسا ل درورودی شهر منتظر اولین شخصی می شویم که وارد شهر می شود تا اینکه اورا پادشاه خود قرار دهیم. ان شخص یک سال پادشاه ماست تا اینکه اخر سال اهالی شهر به قصر وی می روند واورا از تخت برمی گیرند ودرقایقی سوار می کنند وبه جزیره ای دور افتاده می فرستند . شاه درنهایت تعجب پرسید :ایا ان جزیره بهتر ازاینجاست ؟وزیر گفت خیر . شاه پرسید ایا می توانم انجا را ببینم ؟وزیر باشرط انیکه شاه این امر را به کسی نگوید وی را به ان جزیره برد . انجا جزیره ای بود خشک وبی اب وعلف . شاه حیرت زده که درحا ل قدم زدن درانجابود ناگاه استخوان هایی را مشاهده کرد که گویا استخوان های انسان بودوعلت وجود انها را ازوزیر جویا شد . وزیر گفت :این استخوان ها ازان پادشاهان گذشته بودند که درشهر ما وطبق رسم ما حکومت کرده اند . شاه که ازترس حال طبیعی خود را ازدست داده بود پرسید :حال من باید چه کنم که به وضع اینها دچار نشوم؟وزیر گفت :حال که توپادشاهی وهمه فرمانبردار تواند به جای اینکه سرمایه ات را صرف ساخت وساز قصرها وحرمسراهاو...کنی باید اینجا را برای اینده ی ابدی خود اباد کنی. سپس به وی گفت تواولین کسی بودی که متوجه وضع خود شدی زیراکه پادشاهان گذشته انقدر درتجملات وعیش ونوش پادشاهی غرق می شدند که اصلا یادشان می رفت که بودند وکجاهستند وبرای چه ؟ شاه عزم خودرا درخفای ازمردم برساخت این جزیره جزم کرد وهرچه سرمایه وکارگر داشت به ان جزیره فرستاد . پایان سال که فرارسید مردم شهر طبق رسم دیرینه به قصرشاه امدند ووی را ازتخت برداشته وبردند . ولی متوجه شدند که شاه درنهایت ارامش به سرمی برد درحالی که پادشاهان گذشته بسیار ناراحت می شده والتماس برگشت را داشته اند. هنگامی که دلیل این ارامش راازوی پرسیدند شاه درحالی که سواربرقایق ودرحال دورشدن ازساحل بودانها راازاطلاع خویش بر مکانی که میرود اگاه کرد وبا دلی شاد وقلبی مطمئن انان را بدرود گفت وبه جایگاه ابدی خویش سفرکرد.
دراین داستان که نمادی اززندگی دنیوی ماست به معنی غفلت ،عوامل دچارشدن به ان ،پیامدها وراه های گریزازان اشاره شده است حال این مبحث رادرروند حرکت امام تاروزعاشورا بررسی می کنم. یکی ازعوامل مهم که سرمنشاء نهضت حسینی شده بود غفلت جامعه ی اسلامی بود . همانطور که درگزارش قبل اشاره شد غفلتبدترازجهل وسرمنشاء رذائل اخلاقی است . غفلت جامعه ی اسلامی تاانجا پیش رفته بود که مسیر حرکت اسلام ناب محمدی روبه انحطاط بود درحالی که گمان می شد اسلام روزبه روز درحال پیشرفت است ودینی که دست بنی امیه است همان دین محمد (ص)است
مظهر دیگرغفلت دراین جریان زمانی است که امام ازمدینه به خاطر عدم بیعت واعلام مخالفت به مکه هجرت می کنند درحالی که مردم مدینه نسبت به این امر بی تفاوت بودندوکارامام رادرک نکردند
مظهر دیگر غفلت زمانی است که امام ازمکه به دلیل بحث امنیتی خارج شده ومی خواهد این رابفهماند که این دستگاه که ادعای اسلام دارد به خاطر قدرت حاضر است حتی درحرم امن الهی خونریزی به پاکند وحرمت شکنی کندولی باز هم غفلت مردم کاررابه جایی می کشاند که امام مورد شماتت بعضی به خاطرنیمه تمام گذاشتن حج قرارمی گیرد
مظهر دیگر غفلت ان موقعی است که مردم به خاطر فرب الی الله دسته دسته برای جنگ با امام حسین بسیج می شوند
مظهر دیگر غفلت انجاست که شب عاشورا عمر سعد درجواب پیشنهاد امام مبنی بر عدم جنگ وبیعت بایزید می گوید :حکومت ری راچه کنم؟
مظهر دیگر غفلت انجاست که روز عاشورا هنگامی که امام درحال خطبه خواندن برای لشکر دشمن به خاطر هدایت وجلوگیری ازشقاوت ابدی انهاست سخنان امام با همهمه ها وسنگ پرانی ها قطع می شود مظهر دیگر غفلت انجاست که ظهر عاشورا شمر درحال جسارت ...ولی مسلمانان بی دین ایستاده وتماشامی کنند این چنین است که بعضی مواقع غفلت عده ای سرامامشان رابه نیزه می کند.