خرد ناب

ساحتی برای شکوفایی اندیشه

ساحتی برای شکوفایی اندیشه

خرد ناب

این یک وبلاگ شخصی است که تلاش می شود آموزه های مدیریتی با رویکرد اسلامی در آن قرار گیرد. امید می رود بتوانید از محتوای آن استفاده نمایید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

نشانه ای از مهدویت در عاشورا

جمعه, ۱۵ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۳۳ ب.ظ

 

نشانه ای از مهدویت در عاشورا

مقدمه :

از مقایسه ی مضمون زیارت عاشورا با دعای ندبه ارتباط معنا داری بین واقعه ی عاشورا با مهدویت حاصل می شود. در قسمتی از زیارت عاشورا این چنین آمده است:

...فَاَسئَلُ اللهَ الَّذی اَکرَم مَقامَکَ وَ اَکرَمَنی اَن یَرزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنصُورٍ مِن اَهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلیهِ و آلِه.... (پس می خواهم از خدایی که مقامت را اکرام کرد و همچنین مرا نیز اکرام کرد به من شناخت تو، اینکه خون خواه تو باشم همراه با امام یاری شده از اهل بیت محمد ص )

در دعای ندبه نیز چنین آمده است :

...أینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتُولِ بِکَربَلاء...(کجاست خون خواه کشته شده ی سرزمین کربلا)

طلب خون امام حسین (ع)، همان ارتباطی است که بین فضای عاشورا با فضای مهدویت وجود دارد. حال باید پرسید که این طالب بودن حضرت مهدی (عج) برای خون امام حسین (ع) – باتوجه به اینکه قرن ها از آن زمان گذشته و هیچ یک از مجرمین حاضر در کربلا هم اکنون در دنیا نیستند که بخواهند به دست حضرت قصاص شوند - به چه معناست؟  به فرض اینکه در دوران ظهور حضرت این مجرمین زنده شوند و دو مرتبه به دست قصاص شوند، باید پرسید این عمل چه تاثیری بر کمال بشریت خواهد داشت؟ پس طلب خون امام حسین در منطق مهدوی امری عمیق تر از آن است که در تصور ما می باشد. پس نتیجه آن شد که شناخت دقیق و صحیح از جریان عاشورا مقدمه ای است برای فهم فضای مهدویت. از آنجا که عاشورا به گونه ای است که محدود به همان دوران نمی شود و در طول زندگی انسان، تا قیامت جاری و ساری است، در آن واقعه مولفه هایی وجود دارد که در صورت فهم دقیق و عمیق آن می توان نظیر آن را در فضای مهدویت رد یابی کرد. در این مقاله دو مشخصه در کربلا را که یکی مربوط به خود حضرت به عنوان امام معصوم و دیگری مریوط به اصحاب ایشان می باشد. مورد تحلیل قرار داده و از طریق این دو مشخصه به دوران مهدویت نظر خواهیم انداخت.

 

امام شناسی آخر الزمان از منظر عاشورا

قضاوت کردن پیرامون افعال امام، متوقف بر شناخت اوست. با نظر به تاریخ ائمه ی معصومین خواهیم یافت که عدم شناخت صحیح امام و در نتیجه عدم قضاوت صحیح در مورد افعال امام، یا برای امام دشمن ساز شده است یا اینکه دوستان کوته فکر و منحرف ساخته است. قضاوت کردن درمورد فعل امام برمبنای اندیشه های اعتباری بشری و امام را درچهارچوب شرع گذاشتن (شرعی که شرعی که عقل بشر فهمیده) قدم اول انحراف است. چرا که امام به منزله ی جان شریعت است و شریعت صورت نازله ی امام می باشد و جان به گونه ای است که همه ی تن را شامل می شود ولی تن به گونه ای نیست که همه ی جان را با ابعاد پیچیده اش در عالم ماده به نمایش گذارد.

 غرض امام، فعل امام و سیره ی امام، یکی از مشخصات عاشوراست که در مهدویت راه گشاست. باید ببینیم چه کسی و برای چه هدفی عاشورا را برپا کرد؟ به گفته ی استاد طاهر زاده امام حسین با روش حکیمانه ی خویش نجات دهنده ی انسان ها از پوچی های زندگی دنیوی و راهنمای انسان ها به عهد فطریشان شد:

«اصلاً تمام حرف ما در این سلسله بحث‌ها همین نکته است که امام می‏خواهد انسان‌‌ها را از پوچی‏ها، در هر زمانی از زمانه‌های تاریخ بشر نجات دهد[1]. اصل مَشْی و حکمت حسینی، مشی و حکمت مقابله با رخوت و شک و انزوا و پوچی و اضمحلال است. پوچی یعنی ماندن و بودنی در اسارت زمان و مکان و محرومیت و جدایی از خانة امنی که فوق زمان و مکان است. حکمت حسینی بسیار مشکل است. حسین‌ (ع) یک شور‌آفرین حکیم است، و حکیمی است که تمام حکمت خدا در مقام ظهور، در مظهر حسینی جمع شده است[2]

«صحنه کربلا صحنه ظهور حکمت حسینی است، نهضت حسینی، حکمت حسینی است حکمتی که می‏خواهد انسان را از پوچی و بی خودی و سردی و سرگردانی نجات دهد[3]

«حسین(ع) حکیمی است که می‏خواهد انسان را نجات دهد و در این شرایط برای نجات انسان بهترین کار را انجام داده است و راه محبّت و عشق را که مغز اسلام است به شور و غلیان آورد[4]

«امام‌حسین(ع) برای همیشه عاملی شد که معنی خودآگاهی را در هر عصری به انسان‌‌ها آموزش دهد تا متوجّه شوند از راه دین، و به روش حسین(ع) می‏توان در هر زمانی خودآگاهانه زندگی کرد و همواره اتّصال عهد خود را با حقیقت و با نبوّت ‏محفوظ داشت و متوجّه بود سایه سیاه تبلیغات اموی نباید ما را از عهد نبوی غافل کند و به پوسیدگی در زندگی بکشاند[5]

«عظمت نهضت امام‌حسین(ع) در این است که خودآگاهی لازم را برای شناخت و تحلیل همان عهدی که در آن زندگی می‏کنیم به ما می‏دهد. مَشْی و روش دشمنان ما، مَشْی و روش ترس و رعب و پوچ کردن زندگی و گرم کردن بازار سازش و چاپلوسی بوده است، و تنها راه مقابله با آن، راه اباعبدالله است[6]

از طرفی ایشان در عظمت این نهضت و ارتباط آن با فضای آخر الزمان اشاره می کنند:

 «فهم نهضت حسینی به واقع مشکل است به خصوص که هنوز ما به عمق درد در آخرالزمان پی‏نبرده‏ایم، و به واقع این کلماتی که بشر با آن صحبت می‏کند، برای تفسیر نهضت امام‌حسین خلق نشده است[7]»

«چون اسلام دین آخرالزمان است ظلمت آخرالزمانی که سخت‌ترین ظلمت است، به این دین حمله می‏کند و برای این‌که این دینی که حیات انسان‌‌ها در آخرالزمان است نیز بتواند انسان‌‌ها را به معنویت و محتوای نهایی برساند و این معنویت و محتوا نیز همواره برای دینداران بماند - پس از تحقّق اصل دین- شور حسینی نیاز است[8]»

 

«کربلا برای ما به اندازه هوشیاری‏مان پیام دارد، همچنان‌که هر کس به اندازه‏ای که از خود‌خواهی آزاد شده باشد و در طلب درجه‏ای برتر از وجود است، از قرآن بهرة بیشتری می‏گیرد، کربلا و نهضت امام‌حسین(ع) نیز همین‌طوراست، چراکه کربلا همچون قرآن بطن‏ها دارد.[9]»

«پس زوایای کربلا، زوایای نمایش احوالات انسان کامل است. هر کس باید گمشده خودش را در کربلا بیابد، تا خودش را از گمشدگی نجات دهد[10]

ایشان راه فهم این امر را چنین بیان می کنند

« امام معصوم در تمام افق‌های حیات بشری حاضر و ناظر است و با این نگاه است که تلاش می‏شود از حرکت امام غذایی برای جان خود برگیریم و لذا باید سخت در فلسفه حرکت امام فرو رویم تا از کمک اماممان و هدایت حضرت محروم نمانیم[11]»

«قرآن کریم می‏فرماید: «وَ جَعلْناهُم اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِاَمْرِنا» آنها را امام قرار دادیم و آن‏ها از موضع و مقام «امر» ما -که مقام «کُنْ فَیَکون» است- انسان‌ها را هدایت می‏کنند و هم‌چنین می‏فرماید مقام امامان طوری است که فعلشان، فعل خداست. آری یا چنین مقامی را برای ائمه قبول دارید، یا این‌که نه فقط قبول دارید که ائمه آدم‏های خوبی هستند. اگر گفتید حسین آدم خوبی است، بدانید که پایه فرهنگی را گذاشتید که نهایتش به حسین‌کشی ختم می‏شود شیعه خودش را نازله امام خودش می‏داند و لذا از آن جایی که امام شیعه یک انسان معصوم است، شیعه خودش را سبک و سطحی نگاه نمی‏کند. فرهنگی که امامش یک انسان معصوم است، نمی‏تواند سیاست مدار غیر الهی را تحمل کند و حاکمان غیر معصوم هم باید بر اساس فرهنگ معصوم حکومت کنند[12]إن‌شاءالله با حضور امام عصرعج در آخرالزمان، همه بحران‏ها از بین می‏رود. چون امامِ حیِّ معصوم، - عصاره همه پیغمبران و امامان - به صحنه می‏آید و اصلاً خواسته بشر را عوض می‏کند»

 

امام، سرسلسه ی محبت و حکمت

محبت امام

«مکتب محبّت و مودّت، مکتبی است که اگر کسی آن را نفهمد، نه کربلا و نه اسلام را می‏فهمد، و وای به حال کسی که کربلا را نفهمد، دیگر هیچ چیزی ندارد[13]حسین (ع) راه را نشان داد که باید عالَم، عالَمی دیگر شود و راه برگشت به شور دینی و محبّت به خدا و رسولش را نشان داد و عمق فاجعه‏ای را که با جداشدن انسان از عالَم قدس در نظام اجتماعی رخ می‏دهد آشکار ساخت و روشن کرد روح زمانه در مقابل وارستگی‏های حسین‏ (ع)، که حامل سنّت رسول‌الله است، حرفی جز کشتن او ندارد[14]».

«شیعیانی که تمام محبّت خود را به امامشان نداده‌اند، می‌توانند در آینة کوفه، آیندة خود را بنگرند سرنوشت کوفیان، سرنوشت هر امّتی است که ادعای دینداری دارد، ولی در دینداری «پاکباز» نیست و ریشة این بدترین انتخاب را در عدم پاکبازی در راه دین باید جستجو کرد[15]»

 

امام مظهر اسما و صفات خداست و یکی از آن صفات حب است.حب خداوند متعال به فرموده ی خود، هفتاد برابر بیشتر از محبت مادر به فرزند است. امام در مقام قلب، مظهر چنین محبتی است. یعنی بسیار بیشتر از آنکه ما مشتاق امام باشیم، امام مشتاق ماست. بیشتر از آنکه ما فدایی امام باشیم امام فدایی ماست. این مطلب را در جریان توبه ی حر، ملموس تر می توان یافت. هنگامی حر به اشتباه خود پی برد که دیر شده بود. اما امام با روی باز او را پذیرفتند؛ بدون توجه به اینکه حر یکی از عوامل کلیدی در شهادت امامش شد. آنچه برای امام مهم و موجب خرسندی بود، این بود که حر نیز هدایت شد.

پس می توان گفت منشائ مظلومیت امام همین بود که محبت و شفقت او به خلق در بین امت هیچگاه فهمیده نشد.وقتی شفیق ترین کس  نسبت به بشر از خودش به دست خود بشریت به خاک و خون کشیده می شود این نشانه ی چیست؟ بشریت چه گم کرده بود و او را چه شد که دست به چنین عملی زد؟ بشریت چه چیز را قربانی کرد؟آنگاه که امام قربانی شد شخص نبود که قربانی شد عقل بود که به مسلخ کشیده شد.

حکمت امام

در مقام فعل، امام معصوم و حکیم است. چرا که عصمت و حکمت از صفات حق است. رب مطلق همه ی عالم خداست و امام مظهر ربوبیت حضرت حق است. پس امام به عنوان مربی عالم است که عالم به سبب او به سرمنزل مقصود (که همان نیز جان امام است) خواهد رسید. پس هر آنچه امام انجام می دهد،حکمت است و عین حق است. چرا که خود امام(ع) عین حق است. آنچه از ما ابنای بشر برای امام ملاک است و مبنای برخورد امام را با ما تشکیل می دهد، اصل ما، یعنی معاد ماست. هرآنچه به صلاح معاد ما باشد، امام بدان حکم می کند؛ ولو ظاهرا برخلاف مصالح(مصالحی که با عقل دنیا زده و اعتباری اندیش خود بدان قائل هستیم) زندگی مادی و کوتاه مدت ما باشد. همچنین هرآنچه موجب فساد معاد ما باشد، امام از آن نهی می کند؛ ولو اینکه ظاهرا بر وفق زندگی دنیوی ما باشد. آنچه ما به عنوان حسن و قبح می شناسیم - به شرطی که آن را به حقیقت شناخته باشیم و آلوده به اعتباریات زندگی بشری ما نبوده باشد- محدود است. اما امام واقف به تمام حسن ها و قبح های حقیقی عالم است. با پخته شدن این معارف در جان شیعه، هیچگاه قلب او در مقابل فعل امام متزلزل نخواهد شد، چرا که عدم وقوف بر این معارف بود که نه تنها در سال 61 هجری و در جریان جریان نهضت امام حسین(ع) بلکه در جریان های فرهنگی امامان قبل و بعد از آن حضرت نیز موجب انحراف خواص و دشمن شدن عوام با امامان معصوم بوده است. اینکه امام چرا بیعت ظاهری با یزید نکرد و بعد او را غافلگیر نکرد؟ اینکه چرا امام به جای اینکه به طرف کوفه برود، به سمت یمن نرفت؟ اینکه چرا امام هنگامی که می خواست به سمت کوفه برود و می دانست شهید می شود، زن و بچه های خود را همراه برد؟ و هزاران سوال دیگر، غالبا از عدم شناخت مبنای فعل امام و قضاوت کردن پیرامون امام بر مبنای اعتباریات بشری و یا شرعی حاصل می شود. حال آنکه حتی بر مبنای همان اعتباریات نیز پاسخی در خور دارد که علما و متفکرین در آثارشان سعی کرده اند بدان ها بپردازند.

پس آنچه پیرامون فضای مهدویت می توان از بحث می توان نتیجه گرفت  ضرورت شناخت صحیح از امام معصوم است. استاد طاهر زاده در کتاب دیگرشان تحت عنوان شناخت  معنی و جایگاه اسطه ی فیض در این خصوص می فرمایند:

 «وقتی که ما اماممان را درست نشناسیم، همان مشکلاتی را برای امام عصر(عج)ایجاد می‌کنیم که شیعیان برای امیرالمؤمنین و سایر ائمهعلیهم السلام ایجاد کردند.تا برای ایجاد شعورِ درک مقام آن حضرت زمینه‌سازی نشود، ظهور نمی‌کنند. حتی قرآن‌خواندن و عبادت‌کردن در افقی از معرفت، که در آن افق امام زمانی که هم‌اکنون حیّ و حاضر و حامل حقیقت دین است، وجود ندارد، قرآن‌خواندن و عبادت‌کردن واقعی نیست، چون دل، دلی نبود که بتواند از طریق قرآن و نماز با خدا مرتبط شود، زیرا آن دل به اصل قرآن و اصل عبادت، که انسان کامل است نظر ندارد[16]»

«چیزی که باید برای خودمان حل کنیم، معرفت به امام زمان(عج) است، بفهمیم آن حضرت تجلی اسم «الله» است .«الله» رب‌العالمین است و آن اسم بر تمام اسماء، دولت و برتری دارد و تمام اسماءِ جلالیه و جمالیه در آن جمع است و چون انسان کامل مظهر اسم «الله» است، لذا او ولایت تکوینی بر تمام موجودات دارد. حال اگر کسی متوجه چنین مقامی در عالم نباشد، دریچه فهم حقایق را به روی خود بسته است و معنی واسطة فیض‌بودن را درست نفهمیده و به همان اندازه هم از استفاده لازم محروم است خلقت عالم برای این است که انسانی را نشان دهد که نمایش بندگی است، چون چنین انسانی مقصد خلقت است، پس همواره باید این انسان در صحنه باشد تا خلقت معنا بدهد و اگر چنین انسانی در میان نباشد و خلقت بی‌هدف باشد، خلقت واقع نمی‌شود.پس در خلقت جهان نظر به انسان کامل بوده است، انسانی که تمام توجه قلبش به خدا است و هیچ شریکی برای خدا در قلب او جای ندارد[17]»

 

 

اصحاب شناسی آخر الزمان از منظر عاشورا

یکی از مشخصات بارز عاشورا اصحاب روز عاشورای امام حسین (ع) هستند. این ها کسانی بودند که در طول حرکت حسینی از ابتلائات سختی سربلند بیرون آمده و در هیچ برهه ای امام خویش را تنها نگذاشتند. همانطور که می دانیم تعداد کسانی که به امام حسین (ع) ارادتمند بودند کم نیستند. چه در مدینه چه در مکه و چه در کوفه امام دوستداران زیادی داشتند. ولی چه می شود که فقط تعداد اندکی از آنها جزئ اصحاب کربلا می شوند؟ اصحاب کربلا کسانی بودند که از اعتباریات زندگی دنیوی به اصالت ها رسیده بودند و جان شرع که همان امام معصوم است را دریافته بودند. اصحاب کربلا اصحاب اسلام زنده و قرآن ناطق بودند.  نه اسلام آلوده به اعتباریات و اغراض نفسانی.اصحاب کربلا محو در امام هستند. به هیچ چیز جز امام نمی اندیشند. نه به خود، نه به دنیا، نه به آخرت و حتی نه به شرع. شاهد بحث آنجاست که امام در شب عاشورا بیعت خود را برمی دارد، یعنی اگر هرکس برود از لحاظ شرعی حرامی مرتکب نشده است. در آن موقع امام (ع) می گویند: اینها با من کار دارند. اگر من بیعت کنم با هیچیک از شما کاری ندارند. می توانید از تاریکی شب استفاده کرده و بروید. آنوقت امام نگفتند مسئله ما دین است یا مسئله خدا مورد جنگ است و برای خدا بایستید و بجنگید برای حفظ اسلام بمانید و جان فشانی کنید. من هم ایستاده ام از اسلام دفاع کنم و ... بلکه می فرمودند کیست مرا یاری کند؟ ممکن است شبهه شود که با این فرض مسئله ی عاشورا یک مسئله ی شخصی می شود . خیر! چنین نیست . عاشورا حصر در شخص امام نیست. اما نکته آنجاست که در روز عاشورا امام هم در حکم شخص نبود. آنجا که امام می فرمایند کیست مرا یاری کند این من شخص نیست بلکه من حق است . جان امام متحد با حق است . یاری امام یاری حق است. اصحاب این نکته را خوب فهمیده بودند . فلذا اصلا برای یاری کردن امام خود، به دنبال حجت یا روشن شدن تکلیف خود نبودند. زیرا که در حضور حق بودند و از یاری کردن امام هیچ غرضی به جز خود امام نداشتند. حتی آنجا که امام می خواهند جایگاه هرکدام از اصحاب  را در بهشت از میان دو انگشت خود نشان دهند، هیچ کدام میان دو انگشت امام را نگاه نمی کنند. این است تمایز اصحاب کربلا و این است کربلایی شدن. مقصد و مقصود امام است. هر غرضی که ما را در این امر متزلزل کند فاسد است. حال غرض دنیوی باشد یا اخروی.

آنچه می توان از اصحاب کربلا آموخت این است که امام خویش را خالصانه پیروی کردند هیچ غرضی از یاری کردن امامشان غیر از یاری کردن امامشان نداشتند. خلوص آنان در راه حق باعث شده بود که امام را با نهایت وجودشان حس کنند. امام را از روی یقین پیروی می کردند نه از روی عصبیت.اصحاب مهدی نیز چنین اند و اگر ما نیز می خواهیم چنین باشیم باید خالصانه و به خاطر حق، خواستار شناخت حضوری امام شویم . از عصبیت در این راه دوری کنیم و عقل و فطرت را چراغ راه خویش گردانیم تا مطابق حکمت الهی به امام برسیم.

مطلب دیگری که می توان از اصحاب کربلا آموخت این است که علاوه بر اینکه امام را در مقام نظر و عقل پذیرفته بودند-مثل بسیاری از دوستان امام که با امام حسین (ع) همراهی نکردند- در مقام عمل نیز او را پذیرفته و متعهد به او شده بودند.پس علاوه براین که باید امام را در مقام عقل و نظر بپذیریم ، همچنین باید در مقام عمل نیز مطیع او باشیم واو را بپذیریم.

نکته ی پایانی

بدیهی است که ملاک تقرب و ارزش انسان ها نزد حق تعالی ملاکی واحد است. این ملاک باید چیزی باشد که همه ی انسان ها از اولین و آخرینشان در برابر آن یکسان باشند و چنین نیست انسانی از آن ملاک استثنا شده باشدداده. این ملاک در وجود هر انسانی که مسیر سعادت و شقاوتش مشخص شده موجود است و به همین ملاک، افعال او مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. آن ملاک همان فطرت انسان است فطرتی که عقل بر مبنای آن، میزان خیر و شر امور انسان است. هر انسانی که توانسته باشد ملاکات فطرتش  را در خود شکوفا کند و برمبنای فطرت خویش زندگی کند، مقرب ذات کبریایی حق خواهد بود. این امر در قرآن کریم با عنوان قلب سلیم مطرح شده است. از طرفی آن مسیری نیز که خداوند برای رسیدن به تقرب مشخص کرده، بر مبنای همان فطرت است که در قرآن کریم با عنوان اسلام(تسلیم حق بودن)مطرح شده است.تمام شریعت ها با غرض رساندن انسان به تراز فطرت از سوی شارع مقدس تشریع شده اند. پس ثمره التزام به شرع باید رسیدن به چنین مرحله ای(اسلام فطری) باشد. پس شرع ذاتا ابزاری است که به کمک عقل ما را به این مطلوب برساند. چنین نیست که هرکس چنین ابزاری داشت دارای آن مطلوب شده است. پس شرع بالذاته ازملاک بودن برای قضاوت در مورد انسان ها خارج می شود. حال تقرب به امام مظهر همان تقرب به حق است .ملاک امام نیز برای ارزش گذاری انسان ها همان ملاک سلامت قلب است. پس الزاما چنین نیست که هرکس متشرع تر باشد به امام مقرب تر باشد.باید گفت شرع اصحاب کربلا طریقی شد که آنان را به امام رساند. ولی همین شرع برای بعضی دیگر موضوعیت پیدا کرد و از طریقیت خارج شد که در نتیجه از یاری امام باز ماندند. اما برای بعضی دیگر نیز همین شرع ابزاری شد که به دست هوای نفسشان افتاد و آنان را در مقابل امام قرار داد.

اصحاب مهدی (عج)چنین اند که از طریق التزام اعتقادی و عملی به شرع مقدس طریقیت آن را به نیکی پاس داشته و خود را بدان وسیله پالایش و آماده می کنند تا به سرمنزل مقصود که امام معصوم است رسیده و جان شرع را دریابند. و این است فوز عظیم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[1]طاهر زاده، اصفر . کربلا مبارزه با پوچی هاص 99

[2] همان . ص106

[3] همان ص203

[4] همان.ص203.

[5] همان. ص33

[6] همان.ص33

[7]همان.ص 48

[8] همان ص110

[9] همان ص53

[10] همان ص 54

[11] همان ص184

[12] همان ص. 263  

[13] همان ص19

[14] همان ص43

[15] همان ص93

[16] به تلخیص

[17] به تلخیص

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی