حسد
حسد
علت وریشه ی اصلی حسد به نظرم این است که ما برای وجود اعتباری خود دراین دنیا اصالت قائل هستیم . چون اصالت قائلیم تمام اشیا را حقیقتا مال خود می دانیم ازجمله پست ها ومقام ها ومال وثروت ها و... . درنتیجه هرکس غیر ما که صاحب هرکدام شد می پنداریم که ازما چیزی کم شده است پس همیشه نگرانیم چون دوستانمان درحال پیشرفتند پس هیچ وقت اسایش نداریم درنتیجه (( الحسودُ لایسود ))وبه تبع ان ،بیماری های قلبی وروانی و... .
بعضا چیزی درانسان ها وجوددارد که هنگام موفقیت دیگران انسان را سرزنش می کند . این حالت رااصطلاحا غبطه گویند که با حسد متفاوت است . زیراغبطه انسان را به حرکت ورقابت وامی دارد وبه پیشرفت می رساند ولی حسد صرفا ناکامی طرف مقابل رامی طلبد وپیشرفت وپس رفت درنزد حسود یکسان است .
حسادت مثل بعضی ازرذائل اخلاقی (ظلم و...) نتیجه ی مستقیم خود را درهمین دنیا می دهد که همان احساس ناارامی وغافل شدن اززنگی وخسران است . کاری هم به مذهب خاصی ندارد.
حسد سینه ی انسان راتنگ می کند یابهتر بگویم حسد زاده ی سینه های تنگ است . حسد زاده ی بخل است . حسد سرسلسله ی هر جنایتی است . حسد انسان رااز حال طبیعی وماهیت اصلی خویش جدامی کند . حسد عامل فشار قبر است . خلاصه اینکه حسد انقدر تاثیرات منفی دروجود انسان می گذارد که باید ازشران به خداپناه بر (قل اعوذ برب الفلق من ......شر حاسد اذا حسد(
گاهی وقت ها حسد درکارهای نیک هم کاردست مامی دهد. مانند شیطان که بانصایح خیرخواهانه خوردن میوه ی ممنوعه رابرای ادم وحواتوجیه می کرد.
امیرالمومنین علی علیهالسلام: حسود از بدیها (و مشکلات دیگران) شاد میشود و از شادیهای مردم، غمگین. الحاسِدُ یَفْرَحُ بالشُّرورِ، و یَغْتَمُّ بالسُّرورِ. (غرر الحکم: ١٤٧٤)إِن تَمْسَسْکُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکُمْ سَیِّئَةٌ یَفْرَحُواْ بِهَا (آل عمران، 120) وَ لاتَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعضَکُم عَلی بَعضٍ (نساء، 32) یک مثال واقعیإیّاکُم أنْ یَحْسُدَ بَعضُکُم بَعْضا ؛ فإنَّ الکُفْرَ أصلُهُ الحَسدُ. (الکافی: ٨/٨/١) :
دوستمان اهل نمازشب است وازانجاکه ماحال نماز شب نداریم دوست نداریم که اوهم اهل نمازشب باشد (که مبادا ازمابرتر شود چون قرار براین بوده که ماازهمه برتریم )درنتیجه ممکن است با مسخره کردن یابا نصیحت های مغرضانه مبنی براینکه اگرشب ها خوب نخوابی وزود بیدارشوی سرکلاس خوابت می برد ونمی توانی ازفرصت استفاده و کسب علم کنی ودرنتیجه بیت المال راضایع می کنی ویااینکه یک روز زود بیدارشویم وببینیم که اوخوابش برده وخوشحال شویم وحتی برای نماز صبح هم بیدارش نکنیم و.....(نعوذ بالله من شرانفسنا)
انسان حسود نه تنها به خود ضربه می زند بلکه به فرد محسود نیز زیان می رساند . برای همین است که درسوره ی علق خداوند می فرماید که ازشر حسود باید به او پناه ببریم .یکی ازنمونه های حسود ابلیس است .چون بعد ازسالها عبادت خدا دارای مفام ومرتبه ای نزد خداشده بود وگرفتار کبربود نتوانست سجده به ادم راکه فرمان خدابود بپذیرد ،زیرابرای اوقابل هضم نبود که یک موجود تازه خلق شده ازاوبااین همه سابقه اعلی ترباشد . نتیجه اینکه چون به علت عدم اجرای فرمان الهی ازبهشت اخراج شد نسبت به بنی ادم حسدشدیدی پیداکرد وبه عزت خداقسم خورد که انسان راگمراه کند . پس بدانیم که اوهمواره کینه وحسد مارابه دل دارد وهمواره درصدد ضربه زدن به مااست وچه بساکه ضربات سنگینی هم به ماوارد کرده است
ازاین جنس حسد ها درتاریخ فراوان است مثلادرداستان یوسف (ع) وبرادرانش دیدیم که حسد برادران کاررابه جایی رساند که برادرشان رادرچاه انداختندوباعث دوری چهل ساله ی اوازپدرش شدند یاداستان جعفرکذاب وغیره
نتیجه اینکه ممکن است درهرگناهی فرجی باشد که انسان ازان خلاص شود وان گناه بخشیده شود ولی حسد یا اینگونه نیست یا
بسیار بسیار سخت است ونیازبه کمکی الهی شبیه به یک موجزه دارد
جالب است که خداوند هم درقران درانجایی که وصف مومنان رادرچگونگی ورود به بهشت می نماید می فرماید: «وَنَزعنامافی صُدُورِهِم مِن غِلّ اِخواناً»
یعنی آخرین رذیله ای که حتی تازمان ورودمومنان به بهشت می تواند باانان باشد کینه وحسد است